دموکراسی حرف نیست یک فرهنگ است باید آنرا شناخت پذیرفت وبه آن عمل کرد. آنان که با کلماتی درشت و پر طنین از دموکراسی سخن میگویند ولی در جزئی ترین کارها دمادم دموکراسی را زیر پا میگذارند دروغ میگویند.مشکل اصلی تاریخ ما امیختگی مذهب و سیاست است. تمام کسانی که صادقانه حتی راه نجات را در حکومتی مذهبی یافتند یا ایدئولوزی برخاسته از مذهب را راهنمای عمل قرار دادند جز به کمک ارتجاع و تیره روزی مردم بر نخاستند. اینان در پایه ها از همان مردابی تغذیه میکردند و می کنند که ملایان حاکم میکنند. باید به مذهب به عنوان مسئله ای شخصی احترام گذاشت ولی باید سوداهای رنگین و مسموم برپائی حکومتی که مذهب ذر آن رسوخ داشته باشد را با تمام مدعیانش به زباله دان ریخت. برای درک این حقیقت باید تاریخ ایران و اسلام و بخصوص تشیع را شناخت.

دوشنبه، آبان ۰۱، ۱۳۹۱

مجموعه شامگاهی. اسماعیل وفا یغمائی زمینی بخش دوم



 مجموعه شامگاهی. اسماعیل وفا یغمائی
 زمینی بخش دوم


پیامبر شب


اگر چه اهل زمینیم
به آسمان گهگاه،
نگاه باید کرد،
و بر پیامبر شب
که  در ترنم تاریک جیرجیرکها
معلق است میان ستارگان خموش
ترانه یی ولبی را گواه باید کرد.


میان این همه مهتا
چقدر تاریکیم
و هیچ کس ما را
به قیل و قال مدارس نگفت هیچ زمان
که ماه را چگونه ببینیم
درخت را چگونه ببوییم
وآب را چگونه بنوشیم
وهیچ گاه نگفتند
زمین اگرچه زمین است
واین تمام جهان نیست،
وهرچه بود سفر کرد و ما برجا ماندیم
اگرچه اهل زمینم
به آسمان گهگاه
نگاه باید کرد
و برپیامبر شب.







کارگران


نوشندگان عطش
میهمانان خوان بیکران گرسنگی
همسایگان آفتاب.

آشنایان پتک وآتش
فرزندان غارت شده خاک
که خلق را می پروراند
و خود گنج محروم جهانند.

بر دستهاشان
فلز وسنگ به گل نشست
از گندم تراش خورد
با شولای عریانی بر دوش
مفهوم نوین زیبایی
تواناترین موج دریا
وتازه ترین هوای کوچه های قرونند.

براشک ولبخندتان ترانه ام  را می نویسم
غارتگران با جهان غریبه خواهند شد
و زمین و زندگی
دستهای زنده شما را به رسمیت خواهد شناخت.










درکارگاه صبح

از خشم! خشم سرخ برآور زبانه ها
درجان پرعفونت سرد شبانه ها

ای عشق! خشم سرخ برآور زبانه ها
در جان پر عفونت سرد شبانه ها

ای عشق! عشق شرزه درآمیز سبز سبز
با خشم سرخ، تا  که بجوشد جوانه ها

برخاک تلخ میهن من کاندر آن ستم
بارد سیاه و تفته چنان  تازیانه ها

بر شبنم و سپیده و ریحان و نان وعشق
برکشتزار و گندم  و برکارخانه ها

بر پتک و ماه و جنگل و بردست وداس وخیش
بر عاشقان  و زمزمه عاشقانه ها

ای خشم! خشم سرکش و بینا و مهربان
پر کن تو شهرها و به هر شهر خانه ما

چون آذرخش ریشه بیفشان به هر زبان
بنشین به شغرها و درآ  در فسانه ما

هر جا که هست قلبی وچشمی درآ برآن
برپا نما زشعله درآن آشیانه ها

در خون خلق بال گشایان بچرخ سرخ
چونان عقاب بر قلل آسمانه ها

تا دست  مشترک به در آید  زآستین
و زخشم مشترک بدرخشد زبانه ها

در قعر شب به کارگه صبح غرق کار
مانده ست خشم و می دهد از خود نشانه ها
همپای خشم، شعله کشان سکه ساز خلق
با تق وتق چکش خود در شبانه ها

تقدیر را که می رسد از کوره سحر
پر می کند ز سکه شادی خزانه ها



































 نیمه شب


نیمه شب ستاره باز
نیگا کن! سوسو میزنه
سوسوی توی دشتای دور
توچشم آهو میزنه.

نیمه شب باد داره باز
صحراها رو طی می کنه
گله های شقایقو
تو دره ها هی می کنه
با اسبای وحشیو
تو دره ها تکون میده
آخ که این نصف شب چقد
واسه شبگردی جون میده

نیمه شب ماه داره باز
از پشت قله در میآد
مث یه آشنا که از
راه دور سفر میاد.

نیمه شب خوابای  خوش
توی چشا بال می گیرن
با مژه های بچه ها
یواش یواش فال می گیرن.

نیمه شب نیمه شب
کی میگه نیمه شب بده
کی میگه که قصه شب
اگه بیاد به لب بده
بیچاره شب که اسمشو
گذاشتن رو هرچی بده
یا رنگ مخمل شبو

گذاشتن رو هر کی بده

اگه که آزادی بیاد
به شهر آبادی بیاد
نیمه شبم مث سحر
همسایه با شادی میاد
اونوقته  که مردم میگن
قشنگه شب مث سحر
با ماه و ستاره هاش
تو آسمون هر گذر
اونوقته که مردم میگن
مث یه مخمل نرمه شب
آرومه شب مهربونه
مث دل ما گرمه شب

نیمه شب ستاره باز
نیگا کن سوسو میزنه






















دراعماق رؤیا


چون باد، دراعماق رؤیای نیمه شب
شیون کنان از فراز گردنه
و مزرعه ویران می گذرم
و ترا نمی یابم

اجاق خاموش است
چشمه خشک
وپرنده رفته است

نمی دانی
ماه در رؤیاهای من همیشه غمگین است
نمی دانی
مهتاب شب مرا تاریکتر می کند
در رؤیاهای من
نی دانی.















کابوس سبز


می روند و می آیند، درعبور نوری سبز
در بخور سرد عود، منتشر به شوری سبز

هر طرف یکی دیوار، گرم و زنده و تبدار
سرکشیده و بازست، کوچه عبوری سبز

در میانه معبر، گنگ و کور می رقصند
بر دقایقی غایب، حاضر ازحضوری سبز

جام سبز وساقی سبز، باده یی که باقی، سبز
وز اثیر می جوشد، دم به دم سروری سبز

بودن و سرودن سبزف گفتن وشنودن سبز
می  جهد از این غوغا، شعله شعوری سبز

مرگ مست وپاکوبان، زندگانی عریان
را گرفته درآغوش، وحشی ازغروری سبز

آسمان شده جام ودست وجامها خالی ست
آب زندگی جوشدف از میان گوری سبز

می خورد ورق در باد، دفتری کهن آن گاه
می رسد زناپیدا ، زاری ز بوری سبز

می مکد زخون ماه، عنکبوتی از کابوس
بر زمین همه سبز از، شروه چگوری سبز

در عبور نوری سبز، می روند و می آیند
می روند و می آیند، در عبور نوری سبز..




فاتح

تمام شب
 تمام شب
تمام شب
تهاجم تمام مر گ بود از هزارسو
و برق چشمهای زرد کرکسان.

تمام شب
تمام شب
تمام شب
 میان دشت
روی کوه
 در میان جنگل کبود، با تمام آن چه داشتم
دفاع از تمام برگ سبز کوچکی
که در میان آن
تمام رازهای زندگی نهفته بود
مرا به عهده بود.

گذشت آن شب شگفت وصبحدم شکفت
و برق چشم های کرکشان
میان شعله های آفتاب ذوب شد.
 من اگرچه آخرین دقایق حیات خویش را
نفس نفس زنان
میان پرده های صبح نقش می زدم
به چشم خویش دیدم آه
هنوز برگ سبز زنده است.
تمام








نیایش


زیبایی
زیباتر شو
تا زیباتر شوم.

زیبایم
زیباترم کن
تا زیباتر شوی.

آینه یی درآسمان
یا آینه یی بر زمین
یا دو آینه در برابرهم
کسی نمی داند، اما

زیبایی
زیباتر شو
تا زیباتر شوم.













غرور وحشی آدم


در این جهنم سوزان بهشت جز ما نیـست
بر این کویر گلستان وکشت جز ما نـیست

مراست قبله گه، آن قلب سرکش و وحشی
که گفت: مسجد ودیر وکنشت جز ما نیست

اگرچه دوزخیانیم- با روایــــت شیـــــــخ!-
بدان بهشت خدا را سرشت جز ما نیـــست

جمال جان جهان نیـــست جز رخ انســـان
اگرچه هست حدیثی که زشت جزما نیست

برون ز هستی انـسان مـجــوی تــقدیـــری
که نیست ور که بٌود سرنوشت، جز ما نیست
تو قدر خود مشکن، گرچه در طریقت چرخ

غرور وحـــــشی آدم بلــــند بــــاد که گــــفت
کسی که روضه رضوان بهشت جز ما نیست












خاطره


می رسیم از راه دور
از بیابانهایی بی در و پیکر که درآن پیدا نیست
بر زمینش به جزاز خاک تب آلودهٌ خورشید زده
به هواهایش جز شعلهٌ دیوانهٌ سوزندهٌ نور.

چشمه یی از دل کوه کوچک زمزمه گر..
می ریزدبرسرسنگ
و زسرسنگ به تالایی پاک
که برآن شاخهٌ انجیری با هیبت رازآلودش
سایه افکنده ، نگونسار، آونگ.

می نهم کوله سنگین برخاک
می کنم جامه و پوزا- کسی این جا نیست-

جزخدایی که بود محرم هر جنبده، شکر خدا
که کسی جز من و جز سایه من با ما نیست
تهی از هر که واز هرچه که فرو می جهم از سایه به نور
با نواهای شگفتی که جهد وحشی و بیگانه مرا از حلقوم
[جز برای من و این صخره واین سایه واین برکهٌ پاک
همگی نامفهوم!]
پای می کوبم برخاک که می سوزاند پای مرا چون آتش
وه که رقص من دیوانه در این حاشیه دنج تماشا دارد.

شرشب تنگ غروب
چشمه را می بوسم
برگ انجیری  را می بویم
بعد بدرودی وآن دشت بزرگ..
یاد آن روز بخیر
خنک وخیس درآن لحظهٌ بدرود خدایی بودم
و به رگهای شب آلودهٌ من
خون جهان جاری بود.





عریانی


خزان درختان را عریان کرده است
آدمی اما درگذر بادهای زمان عریان می شود.

چه بسیار سالها
چه بسیار شبها و ستاره های خاکستر شده در بیداری
تا جامه های شکوه یکایک فرو ریزند
و تو عریانی نزاری را درآینه ها به تماشا ایستی
که برشادی و رؤیای تو سفر کرده است.
وحکایت
باز تا کجا  کی تکرار خواهد شد
وحکایت، باز تا کجا وکی تکرار خواهد شد.














قلعهٌ آینه ها



آنکو به جمال خود، تا روز ابد شیداست
در خانه عریانی، با آینه ها تنهــاســـت

دشتی و نسیمی خوش، ماهی وغروبی کًش
از روز ازل گویی، بر پنجره ها پیداست

دیوار پی دیوار، از منظرهٌ بیرون
آیینه درآیینه،  آنسو پی  هم برپاست

درآینه گریند، درآینه ها خندند
درآینه ها هذیان، آمیخته با رؤیاست

درآینه پیدایند،  در آینه پنهانند
درآینه ها فریاد، لب بسته و بی آواست

شمعی که درون شب، درآینه می سوزد
شمعی که سرشک آن، هرقطره یکی دریاست

برقی زد و پنهان شد، گفتا که معما را
دریا زپی دریا، خارا ز پی خاراست

در قلعهٌ آیینه ، خاموش شدم جاوید
زین زاویه بانگ من، سرشار خموشی هاست.








کاروان های سحر


کاروونای سحر از راه دراز دارن میان
از قلعه های دیر و دور، نیگا کن! باز دارن میان
یواش یواش داره افق آبی وعنابی میشه
مخمل شب رنگ می بازه، سپید و مهتابی میشه
دلنگ، دلنگ
دلینگ، دلینگ
جرنگ، جرنگ
جرینگ، جرینگ
بار کاروونا چیه؟ حریرای آبی صبح
پارچه های رنگی سبز و زرد و عنابی صبح
سکه های سرخ فلق که کم کمک طلا میشن
می بارن و زیاد میشن، لباس قله ها میشن
دلنگ، دلنگ
دلینگ، دلینگ
جرنگ، جرنگ
جرینگ، جرینگ
پرنده ها یواش یواش، تو باد صبح پر می کشن
ابرا توی آبی آسمونا لنگر میکشن
آبشارای سحر دارن تو دشت وصحرا می ریزن
نیگا کن! انگاری دارن ت دلای ما می ریزن
دلنگ، دلنگ
دلینگ، دلینگ
جرنگ، جرنگ
جرینگ، جرینگ
نیگا کن کاروون رسید، خورشید خانم ساربونه!
داره تو دشتای سحر، سرحال و شادون می خونه!
تو هم سحر شو شبو از جون و دل خود بتکون
لباتو وا کن مث من ترانهٌ صبحو بخون
دلنگ، دلنگ
دلینگ، دلینگ
جرنگ، جرنگ
جرینگ، جرینگ

مرگ لیلی


ای دل زیازی چرخ، چندین مباش غمگین
کو راست شوخ چشمی، از شیوه های دیرین

هر پرتوی که تابد، از هر ستارهٌ دور
با آه خسته جانی، همسایه است وآذین

بر این غبار چرخان، هر شب زخون فرهاد
گرم است خواب خسرو، تلخ است کام شیرین

بر این حباب هذیان، هرشب زخون فرهاد
گرم است خواب خسرو، تلخ است کام شیرین

بر این حباب هذیان، از آرزوی بابک
بسیار گشته رنگین، با خدعه خوان افشین

در بادها گذشتند، بسیارها و گشتند
پنهان به خاک و رؤیا، با تیغ و با تبرزین

زآنها روایتی ماند، درهم، چنان که نتوان
دانست این که بوده است، یا آن دگر کدامین

فصل گذشتن توست، بینیم تا چه سازد
ایام با تو ای دل، ای یادگار برزین

بر لب مرا دعایی ست، امشب« وفا» برامید
شاید کند عنایت، بر چرخ مرغ آمین.







انگور  در باد


دریغا! که صبح است
و در دشت انگور در باد می لرزه آرام
-فروشسته در بانگٍ سرد چکاوک-
ولی بسته پایم
در این دور دستی که هر صبح آن نیست جز شام
وچون زنده مانده در قمر تابوت.
                               می پوسد ایام.






















پس از آن که بمیرم



در فراخنای جهان
نفسی برخواهم آورد، رها
چون غزلی لرزان
گمشده در چشمان زنی ناشناسف

با نوای فلوتی
آغشته با بوی سیب
در پرواز بر جنگلی پاییزی
هنگام که سراپا یقینم
بی هیچ تردیدی.

در واژه یی نهان خواهم شد
یا شاخه ریحانی
یا بالهای پرنده یی
یا رشته نوری در تاریکی
که حشرات از آن در گذرند
وچشمان نگران گربهٌ شبگرد درانتهایش می درخشد.

چه بوده ام
وچیستم
به جز پاره یی از جهان
وچه خواهم بود
به جز پاره یی از جهان
پس از آن که بمیرم.








زمزمهٌ پاییزی


شهرمن! باز به گل بشکفی و روح بهار
چنگ خواهد زد سرمست پس ازاین شب تار

گل من! باز از این خاک برآیی هر چند
خاک من باشد در باد وزان همچو غبار

خاک من! باز شوی پاک تو در گریه  شوق
زین همه خون وشوی شاد و زشبنم سرشار

وه که د رگریهٌ خود غرقه شوم در لبخند
گرچه دارم به جگر آتش و برچشمان خار

و به چشمان تو سوگند که از سر مستی
پای از کوه  نشناسم من و در از دیوار

چو به یاد آورم ای یار که می رخشد مست
به سحرگاهی گمگشته، در این شهر و دیار

شهر در بوسه و بوسه به لب و لب در تب
کوچه در هلهله وشادی وگل بر دیوار

شهر من! دیشب از خواجه شیرازی تو
که به دامان تو رخشید   چو دٌری شهوار

به تفآل زتو پرسیدم و از عالم عشق
این چنین گفت مرا راز وعیان کرد اسرار

شکر ایزد که به اقبال کله گوشه  گل
نخوت باد دی آخر شده وشوکت خار.





پشت پرچین


درغروبی سرد و پاییزی
سالها زین پیش تر روزی
پشت پرچین که درخت سیب را و دشت را و کوه را
از خانه- باغ ما جدا می  کرد
ایستادم و به خود گفتم:
-فارغ از بانک عتاب آلود تلخ مادرم- باید
رفت تا آن سیب سرد سرخ شیرین
که میان برگهای زرد چون خورشید می سوزد

مادرم- یادش قرین بوی نان و برگ ریحان باد-
مادرم می گفت
پشت پرچین اندکی آنسو ترک از پیچک کوچک
بعد ازآن نهر زلال سرد که گم می شود

درسایه های پر زعطر زرد لیمو زار
می  رود بیتور*
می آید گراز شرزه کودک در وحشی
وشباهنگام
درمسیر شبنوردان دیوها در باد می خوانند
و پری کوچکی- غمناک-
می  نوازد نی لبک در ماهتاب سبز.
مادرم می گفت، اما من به خود گفتم-
که باید رفت تا آن سیب سرد سرخ شیرین
که میان برگهای زرد چون خورشید می سوزد.

و بدینسان
درغروبی سرد وپاییزی
سالها زین پیشتر روزی گذشتم
رفتم از پرچین آن سو
وفشردم سیب را دردستهای کوچکم با شوق...
.....
......
آه !
درفضای سرد پاییزی
در میان دستهایم سیب کوچک
وآن سوی پرچین میان خانه- باغ کوچک ما

بانگ مهرانگیز تلخ، مادرم درباد می لرزید
که به ناگاهان وزید از هرکران توفان
و مرا سی سال طی شد،
در میان سالها و در مسیر شب نوردان
دیوها دربادها خواندند
وپری کوچکی درشعرها وشورهایم نی لبک زد،
آمدند از دورهابیتورها، رفتند
بس گرازان غرقه در خون
ازمیان چشمهای غرقه در اشکم
من ولی با خویش می گویم که باید
رفت تا آن سیب سرخ سرد شیرین
که میان برگهای زرد چون خورشید می سوزد




*بیتور: در زبان اهالی خورد بیابانک-دردشت کویر- به جانوری از خانواده شغال اطلاق می شود.















بازگشت به ویرانه ها


هنوز دست من از حس خاک شخم خورده لبالب بود
و بادهای قدیمی وزان میانه راه
که از فراز سرم- زیرابر پر باران-
پرنده یی که عجولانه می پرید چنین گفت:
-«ثبوت نیست دراشیاء
وهرچه هست وزانست»
وگشت ناپیدا.

نه سیب زار به جا بود
نه آن زمین قدیمی که گاهگاه شبانگاه
به زیر تازیانه پرتندر درخش کبود
زمانه را به درشتی نثار می کردم
زدردها، دشنام.

گذشت زارع پیری
که مرده بود- یقین کردم-
و درمیان نگاهش زبانه زد ابهام
درآن دقیقه که بود
وزان میان تپشهای پٌرغروب دلم
تمام آن چه که آرام ورام گم می شد
به زیر پرده لرزان و گنگ و مبهم شام
و دستهای من
ازحسً خاک خالی بود.








بهـــاری

وه که شوق تو کند شور مرا تیز ترک
ای بهارک که  زپارینه دل انگیزتریک

می رسی  با گلک و بلبلک و سنبلکت
شوخک وشنگک وسرمست و دلاویز ترک

غافل از آن که مرا در گذر باد خزان
گشته رخساره زهجران تو پاییزترک

ای بهارک! به درآ وقت درنگیدن نیست
چیست وچالاک ترک، تندترک ، تیزترک

بگذر در نفس باد صبا رقص کنان
گو به طبال طبیعت که زند ریزترک

برسرشاخ سپیدار کهن، برسر طبل
تا شوند اهل چمن جمله سحرخیزترک

چو گشودند زهم دریه، ازآن باده سبر
جامشان پرکن و زاندازه تو لبریزترک

که خمارند و گذشتست برآنان به خزان
کسی  از  تیره چنگیزی وچنگیزترک

آن که دارد به رگان خون زمستان وسبق
برده از آن که بٌود از همه خونریزترک

ای بهارک! بگذر سوی گلستانک  ما
بفکن غلغله یی در دل بٌستانک ما

ای مسیحای طبیعت ز شمیم نفست
زنده کن دشت و ده و کوه و بیابانک ما

چه شود گر ز قدوم  تو شود نافه گشا
بعد عمری گلک  و پیچک و ریحانک ما

چه شود گر که برآید ز سر شاخک بید
نعمه کوکو وک  و ناله دستانک ما

قدمی رنجه نما آی بهارک به در  آ
زسرایت به سوی خانه ویرانک ما

که اگر چند فقیریم  ولی  یافت شود
سبزی و نان و پنیری به سرخوانک ما

نکند آی بهارک!  که  تو هم در فکری
که نمک گیر شوی هم ز نمکدانک  ما

نه بهارا  به خدا  جمله  نمک گیر  توآیم
خانه از توست اگر  چند تو مهمانک  ما


در  و دل باز  به روی تو بیا  رخ بگشا
که شود جان تو آمیخته با  جانک  ما


















برای من قصه نبود



چوابر سرخ گذر می کند به نیمه شب
ز روی قله متروک کوهسار جنوبی
به رقص می آیند
برآن دریچه  سه دختر
یک ستاره، یکی ماه، آن دگر خورشید
چنین حکایت کرد
درآن غروب پدر، چون زپیچ جاده گذشتیم
و قلعه متروک
به ما خوشامد گفت با بامهای ویرانه
اجاق سرد وخموش
و دربهای گشاده به روی باد شما.

در آن شبانه به یادم نمی رود هرگز
پدر کنار اجاق آرمیده بود آرام
و سبلتان بلندش
به زیر پرتو مرموز شعله رقصان
عجیب هیبت داشت
و نیز دست بزرگش
به روی قبضه برنوی لوله بلندش
که اسب شیهه کشید
وابر سرخ گذر کرد، ز روی قله متروک کوهسار جنوبی
و ناگهان
سه دختر و سه کبوتر ز راه دور رسیدند.
و بر دریچه نشستند و رقص شد آغاز.
و ماه داشت درآن لحظه
زبال اسب و زآه پدر گذر می کرد
ز قلب کوچک من نیز عش یک تن از آنان
سپیده سر زد و شب رفت..
..کٌرنگ داشت میان سپیده و صحرا
چو باد در نفس بادها سفر می کرد
که باز زمزمه کردم
-« پدر!
برآن دریچه سه دختر
به هیآت سه کبوتر، زگرد راه رسیدند
وابرسرخ داشت گذر می کرد
زروی قله متروک کوهسار جنوبی

























ارتبـــاطـ


ماه
سرشار چشمهاست
[سرشار چشمهای فراموش]
و رشته های نقره یی ارتباط می تابد
دربیکرانگی
برمخمل سیاه شب خاموش


آه
با من بگو
بر برفهای تو
جاپای چشمهای گمشده سبزش
ای ماه در کجاست
با من بگو














خشــم خــرداد

ای خلق بیکرانه، موجی دگر برآور
ای کشتی جنون را، در هم بکوب یکسر

لنگرکشیده برخون، این ناخدای مجنون
وای ار دمی برآرد، دریا زخویش لنگر

وای ار که خشم خرداد، بار دگر بتوفد
گردد قرین و همسان، تقدیر تخت و منبر

توقان تویی تو ای خلق، برخیز و بیش مگذار
انبارد ازجسدها، این لاشخواره ژاغر

دریا تویی تو ای خلق، توفان اراده توست
فرمان بده بغرد، در خیزشی فراتر

زآن خیزشی که بارید، دوزخ به خون شاهان
در بهمنی که باید، آنرا کنی مکرد

آه ای شکوه بی مرز، ای میهن خجسته
درهر نفس ز مژگان، خونم چکد به دفتر

بینم چون هر کرانه، خون مجاهدان را
رخشنده در دل موج، چونان صدف به گوهر

آه ای شکوه بی مرز، ای میهن خجسته
جانم درخشد از شوق، لبریز ماه واختر

بینم چو هر کرانه، از خشم سرخ خرداد
فاتح نگشته ظلمت، خالی نمانده سنگر

موج است و می فزاید، این خون و می گشاید
راه را زآفتابی، تا آفتاب دیگر



ســــفـر
دراندوه دکتر کاظم رجوی

چراغها همه سرخند
ولی سفینه ما را سر توقف نیست
وثقل سنگپاره تاریک مرده اعصار
کجا کند ره ما را به ضربه خود سد

دراین مدار که ماییم
-وهرغبار درآن کهکشان شعله وریست-
گذشته دیر زمانی
که این سفینه شورنده  روح پروازست
وهر توقف آن ایستگاه آغازست

گذشته ایم
گذشته ایم زشبهای تلخ کیهانی
وتنگه های پر ازخون سرخ توفانی.
ودشتهای عجیبی که درکرانه هریک
هزار گله توفان خشم می چرخید
و برفراز سر ما
زابرسوخته باران سرب می بارید.

گذشته ایم زباروت
گذشته ایم زکور
و باز نیز همانیم روح شور وغرور
                       
در این سفر!
زپشت پنجره دیدیم، برستاره سرد
غروب بود و گروهی زعاقلان! گفتند:
که این سفینه خونسوز روح سرخ جنونست
....    ....     ....

و عشق بود که می سوخت
و عشق بود که می سوخت
وعشق بود که می رفت
وعشق بود که می جنگید
وعشق بود که می نالید
وعشق بود که در دوردست مقصد بود،
وما
زپشت پنجره شوریدوار می خواندیم:
«هزار دشمنم ار می کنند قصد هلاک
گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک
مر امید وصال تو زنده می دارد
وگرنه هردم ازهجر توست بیم هلاک*
وگرم راندیم.


 *از حافظ





















آمــوختـــن

می تراود باز
ماه با جادوی مهتابش به شاخ گل
و زدل بر می کشد آواز، بلبل،
ومی آموزم زآوار شگفتتش رازهای شاعری را.

فارغ ازآن ورها از این
یا که غمگین زآن که آیا هیچ می ماند به جا زآوازهایش
در نوشتاری وگفتاری
مرغ میخواند به شاخ غرقه در مهتاب مست از جام بودن:
-شاعری یعنی
جان مست خویش را بی خویشتن هر دم سرودن.
















رقص مشــیانه


برقص!
     در همه زمانها
بازوان من
گردباد خواهد بود برپیکرت
از مرمر و نمک.

برقص!
     در تمام دایره ها
درجام شوکران
درگلوی تمام لحظه ها
چشمان من فانوسی خواهد بود برپیکرت
نیم تاریک و مست

برقص!
برتمام قایقهای دیوانه
بر رود بی انتها
برقص
برماه دزدیده شده
بر مرمر سیاه مرگ
برتپشهای دل من.

برقص
چون تمامی شب
درتمامی شب
بازوان من
کهکشانی خواهد بود برکمرگاهت
ازستاره وشعله
برقص...





در مجلس علـما


مجلسی گرم وشبی تار وخرافات چراغ
ساقی جهل کند شربت تربت به ایاغ

سخن از مرگ وگره بر رخ و بر پیشانی
پینه یی چون سر زانوی شتر نامش داغ

گاوسارند وچو لب را بگشایند مجوی
که صدایی زگلوشان شنوی غیراز ماغ

صدر تا ذیل به ترتیب همه لوچ به لوچ
ذیل تا صدر زده صف همگی لاغ به لاغ

این کند نامه آن یک به صداقت امضا
آن کند زهد وصلاحیت این یک ابلاغ

زین مجلس چو« وفا» می گذری زمزمه کن
با چنین آدمیان دحمت ایزد به الاغ!














زنجــیرها


زنجیرهای سرد اسارت
با دانه های ابلهشان روزی
بردستهای ما، می پوسند
با دستهای ما می پوسند!
وین هر دو سرنوشت
در روزگار وحشی ودیوانه رنگ ما
-باری به هرجهت-
شکلی زشکل های رهایی ست،
زنجیرهای اما هست
زنجیرهای پنهان
که دانه دانه بافته می گردند
با پنجه های ما
در ژرفنای خون
بردستهای جان
و ما بدون آن که بدانیم
بی ربط وارتباط
با این جهان وآن چه درآنست
دردخمه های وحشت پٌرسٌکرخود می میریم
با دستهای بسته به زنجیر
وبعد ما
زنجیرهای پنهان
زنجیرهای محترم ومهربان
-میراث شوم مانده زما- حلقه می زنند
با عرض یک تشکر از ما
برجان دیگران.








وقتی که آمدید


وقتی که آمدید
یک تکه ازغروب برایم بیاورید
یک کوله ماهتاب
یک کوزه آب سرد
و ز پشت بام کوچک ایوان خانه مان
طرحی زترمه های دل انگیر وگرم خواب.

وقتی که آمدید
یک کاسه شن زدشت برایم بیاورید
تا جای پای کودکیم را
برآن دوباره ببینم
وزیادتان مباد فراموش
یک کوه دور دست برایم بیاورید
تا در میان آن
از دل کشم غریوی و دیگربار
پژواک خویش را دوباره ببندم گوش
وقتی که آمدید...













درستایش مهرگان


بیا      ساقیا!   باده   مهرگانی
بزن    مطربا!    نغمه  «خسروانی»

به « شور» از« کرشمه» مرا مجلس افروز
تو ای لولی،    از زاده شادمانی

که شد برگزان و آوای پاییز
برآمد ز نجوای باد خزانی

من از برگریز خزان کی ملولم
که زد شور این ملت باستانی

به پاییز همچون بهاران روشن
نشانها زشادی و از کامرانی

برافروز آتش  که  شد مهر وآمد
گه شعله و تار زرتشت و مانی

نه در باغ و صحرا که بر رخ ز باده
شراری خوش و روشن و ارغوانی

نه در سینه  بر دل در آغوش از آن یار
که گرمست چون گرمی زندگانی

برافروز آتش! بگستر تو خوان را
برآن «شمع» وآیینه مهرگانی

«ترنج» و« به» و«سیب» و«انگور» و«عناب»
ز«نیشکر» و « نار» آن سان که دانی

«سه گلدان سرو» و«سه سدر» و«سه سبزه»
«گل زرد سه» ، « سه گل ارغوانی،

برآن «هفت شیرینی، گونه گونه
که مهرست وهنگام شیرین زبانی






































به دریای دوری رسیدیم


ز دشتی گذشتیم
ز دشتی گذشتیم-دریای ظلمت-
و توفان تلخی که گرمای خون داشت
وخونی که رنگ جنون داشت،
به کوهی رسیدیم.

به کوهی رسییم، تاریک تاریک
و راهی برآن
سخت لغزان و باریک
که هر سوی آن کام اهریمنی-
-همچو دوزخ گشاده به لبخند
ودامی که از موی شیطان به هم خورده پیوند.
به شهری رسیدیم.
به شهری رسیدیم وازآن گذشتیم
زشهری گذشتیم سرشار ابریشم و ماه و رؤیا
وبوی خوش عنبر و مشک وفردا
وبردوریٍ شهرخود گریه کردیم
زشهری گذشتیم وآن که به دریای دوری رسیدیم.

به دریای دوری رسیدیم و
و دیدیم
که ساحل سراسر پراز نقش پاهاست
وموجی
که با آن به هر رفت وآمد
بسی خنده خامش وسرد پیداست
وخواندیم ازآمد و رفت هرموج
که تقدیردریاست
به دریای دوری به زورق نشستیم وپارو کشیدیم و رفتیم...






شامگاهی  زمینی


مرا در گذرگاه توفان سوختن آموختند
درآن شب که کهکشان ظلمات
وستارگان سرد.

دریغا! قامت بلند حقیقت
وخیال نارسای تو.

بنگر که چه دردناکم
تا آن افق که جولانگاه امیدهای توست
نگاه من لبالب از نومیدیهاست
ازآن پس اما عابران را
شمعی می سوزد که منم.

چون به جهان آمدم
مرا هیچ قدیسی تقدیس نکرد
من از جماعت لعنت شدگانم
آن که روزگار آموزگارش شد،
خون آدمیان واشک
مردانی سرود
و زنانی که قلب من دفی بود
برسرانگشتان نگاهشان.


مرگ از معابر گذشت
در دود و غریو
با ارابه تاریکش
رهگذاران پیشانی برخاک نهادند
من اما گذشتم
تنها و وفادار با سایه های درختان،
مرا در گذرگاه توفان سوختن آموختند.




عـارفــانـه


ز هر چه دل من چو کرده است عبور
نیفکند دگر او را دریچه  ای در شور

تو نو شدی به گذرهای نو ز نور یقین
دریغ زآن که مرا نیست حیرتی از نور

ثبات این دل شیدا به رغم گفته دوست
ز تند باد شعورست نی نسیم غرور

زبور گرچه مقدس بٌود، میاور چون
طریق بینش ما شد سلوک در مزمور

چه گویمت که به دنیای بیکران هنر
عقاب شعر محیط است بربسیط شعور

تو در کتاب شریعت به دین رسیدی و من
رسیده ام به طریقت ز بانگ نای وچگور

ترا خدا  به  نواهای  قاریان پیغام
بداده است در آن ای زعقل و منطق دور

هزار راه بود تا خدا ز مردم خاک
یکی زکعبه به مقصد رسد یکی ز طور

یکی به حیرت ومستی، به وقت بانگ اذان
یکی به صحن کلیسا خمار از ناقور

چنین بٌود که در اقلیم  بیکرانه عشق
شود خرابی دلها ز مهر او محمور

«وفا» چه جای غم از طعنه خسان و کسان
تو باش  تا به ابد رهرو طریق عبود.



دشت بـی آهـو
برای علی اصفهانی که از
شکارآهوها غمگین است

میخوام برم کو، دیدن آهو
کوله بار من کو لیلی جون، کوله بار من کو؟
شنیدم آهو، زخیمه تو دشت
کوله بار من رو پٌر کن از مرهم و دارو

شنیدم آهو، زخمی تیره
اسبمو زین کن، که  خیلی دیره
حیفه که آهو، تو دشت بمیره
دشت بی آهو لیلی جون مث کویره

مرد شکارچی، حیف نمی دونه
توچش آهو، حیف نمی خونه
که اون قدیما، اول دنیا
آهوی دشتا لیلی جون داداش اونه

میخوام برم کوه، دیدن آهو
کوله بار من کو لیلی جون کوله بار من کو.







تنها من شاعر نیستم

کبوتران شاعرند
-تنها من شاعر نیستم-
این راز، از غروب بپرس
درانتهای پرواز و ضربان قلبهایشان.

به صدای قناری آیا گوش کرده ای
به ترانه باد و برگ
وماه که در رود به سفر می رود
زنبورهای عسل شاعرند
گلها این را میدانند،
من شاعرم
چشمهای تو این را می دانند
وقتی با بوسه های من بسته می شوند
وشیشه عطرگمشده ات
در قفسه قهوه ای اتاق من.






امــیدی سـاده


ای دل طلوع صبح زمین را امید دار
براین نوید و مژده یقین را امید دار

بود این زمین سکوت و سیاهی در ابتدا
شد پر ز نور و نغمه مر این را امید دار

از ژرف خاک ساز و کبوتر برآمند
اعجاز این سبوی گلین را امید دار

بر بام این سرای کهنسال ناشناس
انسان وآسمان نوین را امید دار

اینک کمان سخت سیاهی خدنگ جور
براین کمان کمین زمین را امید دار

ما را کیاستی به سیاست نبود و نیست
اما پیام قلب غمین را امید دار

از مسجد ار گریختی و شیخ، نیست غم
باری پیام وجوهر دین را امید دار

درانتهای این شب خارای پر سکوت
بر قلب ظلم تندر کین را امید دار



























راه



... وپیر راهبان دستی فراز چشم برد و مرد عابر را به پاسخ گفت:
-پس از این کوه دریایی ست بی ساحل
و بعد ازآن یکی صحرای سرد وتیره و هایل
ودر پایان بی پایان صحرا
دره ژرف و مهیبی کام بگشوده
برآن ژرف و برآن تاریک
یکی پل تیزچون شمشیرو لرزان همچو موی و نیز بس باریک
پس ازآن گفت رهیان،
راویان گویند
به پایان می رسد این راه!
وعابرگفت:
پس از من نیز رهجویی ست چون طوفان
وبعدازآن یکی مرد دگر از روح آتش سرکش و سوزان
و در پایان این زنجیر بی پایان رهجویان
به پایان می رسد،این راه و آن گه گفت بدرودی،
و پا در ره نهاد و رفت
وپیر راهبان خاموش برجا ماند.

















به همين قلم
این فهرست کامل نیست و بخش قابل توجهی از نوشته ها شعرها و تحقیقات باید به آن اضافه شود

شعر
        · سفر انسان (شعر بلند)انتشارات انستيتو تكنولوژي مشهد ، 1357
        · ميعاد باحنيف(شعربلند)انتشارات‌سازمان‌مجاهدين‌خلق‌ايران    1358
        · مابيشمارانيم‌(گزيده‌شــعرهاي‌سالهاي 1354تا1361)انتشارات كتاب    طالقاني 1362
        · حصار(مجـموعة شـعر)انتشارات‌كتاب طالقاني 1363
        · در امتداد نام مريم )مجموعةشــــعر (انتشارات كتاب طالقاني  1364
    · چهارفصل‌در طبيعت‌سوم(مجموعــةچــهاردفترشعر:منظومه‌ها،پيش   ازتيرباران، ترانه‌يي‌پشت‌دريچــــه هاي‌تاريك،كه عشق‌اگر‌نفسي) انتشارات كتاب طالقاني ، 1364
        · سي‌سرود‌سرخ(مجــموعــة‌سـي‌شعرحماسي)انتشارات‌كتاب طالقاني ، 1365
        · مزمورهاي زميني(مجموعةشعر ) انتــشارات‌كـتاب‌طـالقاني ، 1368
        · شامگاهي‌ زميني(مجموعةشعر) انتشارات ايران كتاب ، 1375
        · منظومة‌ مباركة خاتميه(منظومه‌ا‌ي درطنزسياسي)انتشارات ايران‌كتاب1377
        · درستايش‌رزمنده ارتش آزادي(مجموعه شعر)انتشارات‌ايران‌كتاب   بهار1379
        · ماه و سازدهنى كوچك(منظومه)1381 انتشارات بىبى
        · جادوگر عاشق(مجموعه شعر)1381 انتشارات بىبى
        · اين شنگ شهرآشوب(مجوعه منتخب صد و پنجاه غزل) 1383 انتشارات بىبى
        · نيايش نوئل(مجموعه شعر) 1383 انتشارات بىبى
        · بر اقیانوس سرد باد(منظومه شعر)1384 انتشارات بی بی
        · در رسالت کبوتر و سیب(مجموعه شعر)1385انتشارات بی بی
        · نیایش نهانی مرتدان(مجموعه شعر)1386.انتشارات بی بی

سرود‌ و ترانه(مجموعه)

        · هم‌آوازبامجاهدين(مجــموعه‌اي ازتــــرانه‌هاوسرودهــا همراه‌ باآثاري‌از‌مجاهدين‌ شهيدمسعودعدل‌وابوالفضل رستگار) انتشــارات


انجمن‌دانشجويان‌مسلمان‌مشهد‌به‌كوشش مجاهد‌ شهيد ابوالقاسم مهريزي زاده 1358
    · سـرودهاي‌رهــايي(مجــموعــه‌اي‌از‌ ترانه‌ها‌ و سرودها) انتشارات انجمن‌دانشجويان‌مسلمان‌ مشهد ، به‌كوشش مجاهد شهيد ابوالقاسم مهريزي زاده 1358
        · سرودهاي انقلابي(مجــموعةپانــزده‌ سرود)انتشارات‌نهضت‌آزادي درخارج كشور ، 1356

شعر(كاست  و سي ـ دي)  

· ميعاد با حنيف ، منظومه اي به ياد محمد حنيف نژاد ، با همخواني خانم ثريا همت آزاد ، انتشارات سازمان مجاهدين خلق ايران ، 1358
· شطحیات شباب(مجموعه غزل)1363
· در امتداد نام مريم ، با همكاري محمد سيدي كاشاني انتسارات سازمان مجاهدين خلق ايران 1364
· عاشقانه هاي غربت ،  انجمن پناهندگان سوئد  1373، به صورت سي ـ دي با نام ميهني هاي عاشقانه 1381
· برگي‌از سفرنامةكولي ، انجمن پناهندگان سوئد،  1373 ، به    صورت سي‌ـ‌دي با نام سفرنامة كولي 1381
· عاشــقانـه‌هاي‌اندوه )غزل ( انجمن پناهندگان سوئد  1373
· كه عشق اگر نفسي ، 1374
· ماه و ساز دهني‌كوچك   اجراي اول 1373 اجراي دوم 1377
· نُت هاي خاموش ، 1376
· مزمورهاي زميني ، انتخابي از شعرهــاي مجموعة مزمــورهاي زميني ، اجرا و انتشار اول 1372 انجمن پناهندگان سوئد ،اجرا و انتشار دوم 1378     
· ترانه هاي گمشدة سند باد ،(مجموعه‌اي از شعرهاي دريائي) 1378
· غزلها ،انتخابي از غــزلــهاي سالهاي 1365 تا,1375اجرا‌ و انتشار  1378
·     جادوگر عاشق (مجموعه‌اي به زبانهاي پارسي و فرانسه ، ترجمه اشعار به فرانسه هـ ـ م ، بازخواني شعرها به فرانسه خانم كارين گيدان ، اجرا و موزيك گذاري با تلاش دكتر حميد رصا طاهر زاده ، 1380

شعرهاى ديگران(كاست)  

· سرودهاي فلسطين ، ترجمه‌اي از سرودهاي مبارزان فلسطيني، با همكاري محمد سيدي كاشاني انتشارات سازمان مجاهدين خلق ايران 1359
· سرودهاي كردستان ترجمه اي از سرودهاي مبارزاتي كردستان 1360

· خيام نيشابور )دربارة زندگي و شـعر خيام)با همــكاري دكتر حمــيدرضا‌ طاهرزاده ومـازيار ايـزدپناه در اجـرا و موسيقي متن  انتشارات ايران زمين در اروپا و آمريكا  تير1373
· حافظ‌ شيراز ( غزل‌هاي حافظ) باهمكاري‌ دكترحميدرضا طاهرزاده و مازيار ايزدپناه دراجــرا وموسيقي متن‌انتشارات ايران زمين در اروپا و آمريكا تير 1373
· غزلهاي‌ماتيلده ، انتخابي‌ازشعرهاي‌ عاشقانه‌ پابلونرودا  شاعر بزرگ شيلي 1375  
· ترانه هاي لوركا، انتخابي‌ ازشعرهاي فدريكوگارسيا لوركا شاعر بزرگ اسپانيا ،باترجمه‌ دكترزهره ايزدي  1375
· آي آدمها ، انتخابي‌ازشعرهاي نيمايوشيج  1375
· طلوع ، انتخابي‌ از‌شعرهاي‌اُكتاويوپاز شاعر بزرگ مكزيك(كاست شمارة يك) باترجمه‌ دكترزهره ايزدي 1377
· آزادي ، انتخابي‌ازشعرهاي پـُل‌الوار شاعرفرانسوي‌ و‌ سرگئي‌يسنين شاعر روسي 1377
· گندم سرخ ، انتخابي از شعرهاي اُكتاويوپاز (كاست شماره دو) با ترجمه دكتر زهره ايزدي 1378   
· سايه هاي خيال، انتخابي از غزلهاي فروغي بسطامي و يغــما   جندقي 1378
· ماه بالاي سر آبادي است‌، انتخابي‌از شعرهاي سهراب  سپهري اجرا
 وانتشار1378 انتشارات ايرانزمين در اروپا و امريكا
· پشت ديوار پلكها  ،انتخابي ازشـعرهـاي‌ مجاهد‌شهيد‌مهدي‌حسين        پور)بهداد‌) اجرا و انتشار انتشارات ايرانزمين در اروپا و امريكا1378
· سرودهاي آذرخش ، انتخابي‌ازشعرهاي‌فدائي شهيدسعيد‌ سلطان پور  1379
· درپرده هاي شب ، انتخابي‌ ازشعرهاي‌فريدالدين عطار نيشابوري با همكاري وسازدكتر حميد رضا طاهر زاده 1379

قصه كوتاه

· مانور،  نشريةراه آزادي‌ شمارة 19 و 20 آذر و دي1365
· سربازها، نشرية راه آزادي‌ شمارة 24 مهر  1365
· مترسك، نشرية اتحادية انجمنهاي‌ دانشجويان‌ مسلمان‌ درخارج كشور،شمارة 123 10ديماه 66
· بلبل خوش آواز ،نشرية اتحادية انجمنهاي‌ دانشجويان‌ مسلمان  درخارج كشور شماره20 آذر66
· شهر بي لبخند ، نشــريه راه‌ آزادي شماره 27و 28 شهريـــور و مهر1366
· سرباز مرده ، نشريه راه‌آزادي شماره31 ارديبهشت67
· سفردهم ازسفرنامه ابن‌ ابي‌حوقل ، نشريه‌راه آزادي 32 اسفند67
· جام ، نشريه راه آزادي دوره‌ دوم شماره 5 آبان  68

· دجال ، نشريه‌ راه‌آزادي دوره دوم شماره 5 شهريور68
· اتاق توضيحات، نشريه‌ راه آزادي دوره دوم شماره 5 شهريور68
· تنها توبايدبرخيزي‌ ، نشريه‌ راه‌ آزادي شماره 4 فروردين1369
· شبي‌ كه‌ماه‌ مكعب‌ شد ،ماهنامه انديشه‌ وهنر  شماره 1زمستان72
· مسافر ، نشريه ايران زمين, شماره 5

  
  قصه كوتاه )كاست(
  
· شهر بي لبخند، انجمنهاي‌ دانشجويان هوادارمجاهدين‌در‌اروپا و آمريكا زمستان66
    
 مقالات  ادبى

· گذري‌برحوزه‌ هنروادبيات ارتجاع، نشريه مجاهد شماره 227
· محتواوكاركردهاي‌اصلي‌هنردررژيم‌خميني،  نشريه‌مجـــاهد شماره 228سخني مكرر درباره مسئوليت، نشريه مجاهد ،شماره229
· دجاليت در هنر، نشريه‌ مجاهد شماره  15
· درباره جايگاه شعر بهــداد، نشريه اتحاديه انجمنهاي دانشجويان مسلمان درخارج كشور ، شماره158
· آيه‌هاي‌شيطاني وتصويرخميني‌درآن ، ماهنامه شورا ،دوره دوم  شماره6
· فرهنگ‌ايران‌ وفرهنگ‌آخوندي ، ماهنامه شورا دوره دوم  شماره7
· وجه‌حماسي‌ غزلهاي‌ حافظ، ماهنامه شورا دوره دوم  شماره 8
· نوروزجشن‌آفرينش ، نشريه راه‌آزادي ، شماره31 فروردين66
· راز قطره‌ باران‌ برگل‌سرخ ، ماهنامه‌ شورا، دوره دوم  شماره 18
· نقطه مركزي‌دريك‌ شعر، نشريه‌مجاهد‌ شماره 479   19بهمن 1378
· سرودهاي اينانا‌ وحرفي‌درباب‌كهنه ونو ( قسمت‌اول)  نشريه  مجاهد شماره  486 ، 23فروردين 1379
· سرودهاي‌اينانا وحرفي‌درباب‌كهنه‌ ونو  (قسمت دوم ) نشريه مجاهد شماره 13,489 ارديبهشت 1379
· برخي‌ غمهاي‌ شعروغمهاي‌ شاعران ‌، نشريه مجاهد شماره 491 ، 20  ارديبهشت 1379

     نوشته هاي پراكنده


· يادي‌زهمرهان‌ به‌ سر تازيانه‌ ،سخنراني‌درمراسم‌بزرگ‌داشت دكتر غلامحسين ساعدي‌ درآلمان ،كلن‌ ،انتشاردرماهنامةشورا  شماره 15
· نسيم شمال‌ ، ماهنامة شورا شمارة47
· كمال الملك‌ ،ماهنامة شورا‌ شمارة 49
· اندر احوالات لشكريان حضرت امام‌  ، راه آزادي‌ شمارة 32
· سلام آقا شيره‌ ،ماهنامه شورا دوره دوم شماره9
· تداعيها ، (1)راه آزادي‌ شماره 21 و 22
·         تداعيها  ، (2)راه آزادي‌ شماره  4دوره جديد
· تداعيها ،  (3)راه آزادي‌ شماره 5 دوره‌ جديد
· جلوه‌ واعظان‌ ، راه آزادي‌ شماره 25
· زني كه شنيدني ست نشريه ايران زمين شماره 15
  ·        شعرومبارزه‌ ، شعروطبيعت‌وعشق‌ ، سخنراني‌ در پاريس   وهلند(آمستردام) درج درنشريه ايران زمين‌ شماره 54
· مرگ غزاله ، (ياداشتي در فقدان غزاله‌ عليزاده) نشريه ايران زمين‌ شماره 96
· يك‌ سال‌ پس از شكست‌ سكوت‌ ، نشريه‌ شورا‌  دوره‌ دوم‌ شماره 14
· به‌يادآينده ،(دربزرگ‌داشت‌ اسماعيل شاهرودي‌)نشريه‌ايران زمين‌ شماره  119
· سيم‌چهارم‌ سه‌تار، (به‌ ياد مشتاق)نشريه‌ ايران زمين‌ شماره 120
· آباد باش‌اي‌ ايران‌‌، (يــادي‌از عـباس‌ يميني‌ شريف‌ وشـعراو( نشريه‌ايران‌‌ زمين‌ شماره123
· در زيبايي چشمهاي ماده گوساله‌، (يادي‌ازسرگئي‌ يسنين‌،شاعر روسي‌و شعراو) نشريه‌ ايران زمين‌ شماره  125
· شاعران و مخاطبان شاعران ،(متن سخنراني در لندن وپاريس )  درج درنشريه‌ ايران زمين‌ شماره 128
· شعر، زندگان و مردگان ،  (سخنراني‌در پاريس) درج در نشريه ايران زمين‌ شماره 130
· ماه بانوي‌ شعركهن‌ ايران‌ (در باره‌ مهستي‌گنجوي‌ وشعراو) نشريه ايران‌ زمين‌ شماره 137
· كاروان‌شاعران‌ مهاجر‌و‌يك‌ تجربه‌ تاريخي‌  ،نشريه ايران‌زمين شماره140
· هزار دقيقه‌ ازتاريخ ايران ، (مصاحبه‌)نشريه‌ايران‌ زمين شماره‌‌142
· برجـها ، مشعلها و پلــها ، (سـخنراني‌ در پاريس ولندن)‌‌،نشرية مجاهد،شماره 378
· بوسه‌ برچهره‌ و‌نه‌سنگ‌گور، (يادي‌ديگرازغزاله‌عليزاده)نشريه مجاهد شماره 381
· پيش‌ درآمديك‌ شعربهاري‌وخيالات‌آخرزمستان‌ ، نشريه‌مجاهد  شماره382
 مبارزه فرهنگي‌ولي‌كدام‌ مبارزه‌ فرهنگي‌‌، ( سخنراني در پاريس ، لندن‌ ، كلن ، هامبورگ ، آمستردام و بروكسل ) نشريه مجاهدشماره 389


· از ساحل‌سي‌تيرتاكرانه‌ آزادي‌ ، ويژه نامه شورا تير 77 نشريه مجاهد شماره 403
· فرهنگ ملي و مجاهدين (مصاحبه )نشريه‌مجاهد شماره 405
· نورهاي بامدادان( سخنراني در دنهاق )نشريه مجاهد شماره 477
·         خطوطي‌ازطرح‌ سيماي يك‌ ملت‌(سخنراني درپاريس )نشريه مجاهد شماره 480
· آنهاكه‌دردرون‌كلمه‌آزادي‌زنده‌اند، (سخنراني در رم ، ايتاليا)نشريه مجاهد 485
· نگاهي‌به‌گذشته واشاره‌اي‌به‌هزارسال‌مبارزه‌فرهنگي، (سلسله مقالات تحقيقي درموردتاريخ وفرهنگ ايران‌(نشريه‌نبرد‌خلق‌اول‌بهمن 1378 شماره 176 به بعد
· يك‌تضاد‌ويك‌پاسخ‌ تاريخي‌ ، (سخنراني در پاريس و لندن) نشريه مجاهد شماره499
· تكه‌اي‌ازمهتاب‌ويك‌قطره‌ اشك‌ ،(سخنراني‌دربزرگ‌داشت‌  احمد شاملو) نشريه مجاهد‌ شماره 505
· دراداي‌احترام‌به‌ فريدون‌ مشيري‌ ويادي‌ازقبلي‌ها‌ ، نشريه مجاهد شماره550
· ساعدي‌ پيشينه‌گرانقدرفرهنگي‌ ، نشريه‌ مجاهد‌شماره 553


تاريخ‌(كاست)

· هزار دقيقه از تاريخ ايران‌ ، سري‌اول‌ ، مجموعه 9‌ ساعت‌‌ نوار كاست)برنامه1تا 48)آغازتاريخ‌ ايران‌ تا‌ پايان‌دوران‌ اشكانيان،‌ انتشارات راديوايران‌زمين1375
· هزار دقيقه از تاريخ ايران‌ سري دوم‌ مجموعه 12ساعت‌ نوار كاست (برنامه 48 تا 100) از آغاز تاپايان‌ دوران‌ ساسانيان انتشارات راديو ايران زمين1377

    
 سرودها ، ترانه‌ها ، ترانه‌ ـ سرودها

· چهار خرداد(سرود)آهنگ‌وتنظيم‌ازاستادعلي‌تجويدي‌، گروه‌كر راديووتلويزيون‌ اجرا‌ درتهران‌ با مديريت‌ محمد‌ سيدي‌كاشاني 1358
· جهاد(سرود)آهنگ‌ وتنظيم‌ از‌فريدون‌ ناصري‌ ،اجراتوسط‌گروه‌كر راديووتلويزيون اجرا درتهران‌ با مديريت‌ محمد‌ سيدي‌كاشاني  1358
· ايران‌ زمين(سرود)آهنگ‌ ازمحمد‌ سيدي‌كاشاني‌تنظيم‌ ازف‌ ـ شهبازيان‌، گروه‌كرراديو‌وتلويزيون‌،  اجرادر تهران بامديريت محمد سيدي كاشاني 1358
 تنظيم مجدد از شاپور باستان‌سير، با‌اجراي خانم‌ مرضيه                                   
· شهادت‌(سرود)آهنگ و تنظيم‌ازمحمد‌ شمس‌ ،اجرا با تك خواني شوريده و همكاري گروه كر،تهران‌ ،با‌ مديريت‌محمد‌ سيدي كاشاني  1358

· ميليشيا(سرود)آهنگ‌وتنظيم‌ ازمحمد شمس‌،اجرابا‌ تك‌خواني‌رشيد‌وطن‌پرست‌
· وهمكاري گروه كر،تهران‌ با‌ مديريت محمدسيدي كاشاني  1358
· كوه (سرود)آهنگ وتنظيم‌ از ح ـ يوسف زماني‌ با تك خواني رشيد‌ وطن پرست‌ وهمكاري گروه كر ،تهران‌ ،بامديريت‌محمد سيدي‌كاشاني  1358
· بخوان‌‌‌ اي‌همسفر با من‌(ترانه)آهنگ‌وتنظيم از محمد شمس‌، با تك خواني شوريده وهمكاري گروه كر،تهران‌ بامديريت‌محمد سيدي‌كاشاني  1358
· فردا روشن است (ترانه‌)آهنگ و تنظيم از ك‌ ـ روشن روان، با تك خواني شوريده و همكاري گروه‌كرتالار رودكي‌‌،تهران‌ با مديريت محمد سيدي‌كاشاني  1358
· مستضعفين‌(سرود)آهنگ محمد سيدي‌كاشاني ،با تك خواني قره باغي وهمكاري‌گروه كُر تالار رودكي، تهران‌،با‌مديريت‌محمد‌ سيدي‌كاشاني  1358
· كارگر(سرود)آهنگ‌ محمدسيدي‌كاشاني‌، تنظيم‌ فرهاد فخرالديني  اجرا توسط‌گروه‌كُرتالار رودكي‌،تهران ، با مديريت‌ محمدسيدي كاشاني  1358
· خروش بهمن‌(سرود)آهنگ‌ و تنظيم‌ ازك ـ‌ روشن‌روان ، اجرا  توسط‌گروه‌كرتالار رودكي‌ تهران ، بامديريت‌ محمد‌ سيدي كاشاني1358
· مجاهد پير(سروددرسوگ‌ روحاني مبارز وآزاديخواه سيد محمود طالقاني)اجراتوسط‌گروه‌كُرتالاررودكي ،تهران ، با مديريت‌محمدسيدي‌كاشاني 1358
· عاشورا(ترانه‌ـ سرود)اجراتوسط‌گروه‌كُرتالاررودكي ،تهران‌ با ‌مديريت‌ محمد‌ سيدي‌كاشاني  1358
· آزادي(سرود)آهنگ ازكارل‌اُرف‌ آهنگ ساز بزرگ آلماني بر اساس‌قطعه‌ آغازين‌«كارمينا بورانا» بانظارت‌ ف‌ ـ ناصري ، اجرا‌توسط گروه‌كُربزرگ‌ تالار‌رودكي‌، تهران‌ ، بامديريت‌محمد سيدي‌كاشاني  1359
· نبرد (سرود) آهنگ وتنظيم از محمد شمس ،با تك خواني رشيد وطن پرست و همكاري گروه كر ، تهران، با مديريت محمد سيدي كاشاني ، تهران، 1359
· ستاره خونين‌(ترانه)آهنگ‌وتنظيم‌ محمدكياني‌نژاد‌ با تك‌خواني‌ رحيميان‌ ، تهران‌ ، با مديريت محمد سيدي كاشاني 1359  ،تنظيم واجراي دوم‌ 
 توسط‌كاميارايزدپناه  ، آمريكا ،1362  
· زحمتكشان‌(سرود)آهنگ‌وتنظيم‌ ازك‌ـ‌ روشن‌ روان‌ باهمكاري‌ گروه بزرگ‌كرتالاررودكي‌، تهران‌، با‌ مديريت‌محمدسيدي‌كاشاني  1360
· اين‌است‌ ره‌ رزمم(سرود)براساس آهنگ‌«هذاهودربي»از‌ سرودهاي‌ فلسطيني‌ ،تنظيم‌وآهنگ‌ازن‌ـ مشايخي‌ ، اجرا باهمكاري‌ گروه‌كُروين‌«اتريش» ، با‌ مديريت‌
محمدسيدي‌كاشاني 1360
· توفان(سرود) براساس‌آهنگ‌ يكي‌از‌سرودهاي‌فلسطيني‌ ،تنظيم‌ آهنگ‌ ن‌ ـ مشايخي ، با همكاري گروه‌كُر‌ وين‌«اتريش» با مديريت محمد‌ سيدي‌كاشاني 1360
· اتحاد‌ خلقها(سرود) با الهام از‌ يكي‌ازشعرهاي‌ شاعرو روزنامه‌نگار‌ شهيد،كريمپور شيرازي‌، آهنك‌ از ن‌ ـ‌ مشايخي‌ ،اجرا با همكاري گروه كر وين


· «اتريش»1360 ، تنظيم واجراي دوم‌از محمد شمس با مديريت محمد سيدي كاشاني پاريس 1368
· فرمان موسي‌ (سرود)آهنگ‌ و تنظيم‌ از ش‌ ـ روحاني، با همكاري گروه كروين‌« اتريش» با مديريت محمد سيدي كاشاني 1361
· اميد ما (ترانه) با الهام از يكي از شعرهاي منوچهر شيباني ،آهنگ‌ از‌محمد شمس‌ ،اجرا از گروه كاميار به سرپرستي‌ كاميار ايزد پناه  آمريكا 1363
· رسيده سحر(ترانه)آهنگ‌ وتنظيم وتكخواني‌ازكاميارايزدپناه‌ آمريكا1363
· گل توفان(سرود)آهنگ و تنظيم از محمد شمس‌،با تك خواني خانم افسانه‌ خدا بنده لو و گروه كروين‌ «اتريش» ،با مديريت محمد سيدي كاشاني 1363
· قهرما نان‌ در‌زنجير(سرود)آهنگ‌و‌ تنظيم‌ از‌ ش‌ ـ روحاني‌‌اجراتوسط گروه‌كروين‌« اتريش»با مديريت‌محمدسيدي كاشاني1363
· ســي خــرداد(سرود)آهنگ و تنظيم‌ محمدشمس‌ با همكاري گروه كروين‌ «اتريش» با مديريت محمد سيدي كاشاني 1363
· بــهار مــجاهــدين(ترانه)آهنگ‌وتنظيم‌وتــك‌خواني‌ازدكترحميدرضا طاهرزاده 1364 لــندن
· وقت قيام شد(ترانه)آهنگ‌واجراتوسط‌گروه‌كاميار‌به‌ سرپرستي كاميار ايزدپناه‌ پاريس  1364
· مــــرگ بــركــف (ســرود) آهنگ‌ ازسعيداطلس اجراتوسط‌گروه‌ هنري عارف‌ ، پــاريس1364
· زچه‌شادي؟(ترانه)آهنگ‌ وتنظيم‌وتكخواني‌ ازدكترحميدرضاطاهرزاده‌ پاريس1365
· آزادي‌اي‌خجسته‌ آزادي(ترانه) با الهام از يكي از شعرهاي ملك الشعراي بهار ،آهنگ و اجرا‌ ازگروه‌كامياربه‌ سرپرستي‌كاميار ايزدپناه  آمريكا 1365
· روزي برسد(ترانه)آهنگ و اجرا‌توسط گروه‌كاميار به سرپرستي كاميار ايزدپناه‌آمريكا  1365
· گل مياريد مرا(ترانه)آهنگ و تنظيم و اجرا از دكترحميدرضا طاهرزاده
،آمريكا ، 1365
· تاآخرين‌ گلوله‌(سرود) آهنگ‌ وتنظيم از محمد شمس اجرا توسط گروه كر، با مديريت محمد سيدي كاشاني   پاريس  1365
· صلح‌(ترانه ـ سرود)آهنگ‌ وتنظيم‌ از محمد شمس با تك خواني  سعادت صادقي و همكاري گروه كر ، با مديريت محمد سيدي كاشاني . پاريس 1365
· فرمان مسعود(سرود)آهنگ و تنظيم از محمد شمس ،اجرا توسط گروه كر، بامديريت محمد سيدي كاشاني ، پاريس 1365
· كاروان نوبهار(ترانه ـ سرود)آهنگ و تنظيم از محمد شمس‌ ،با تك خواني دكتر حميد رضا طاهرزاده ، با مديريت محمد سيدي كاشاني ، پاريس  1365



· بهار بزرگ(ترانه ـ سرود)آهنگ‌ وتنظيم از محمد شمس‌اجرا توسط اركستر سمفونيك وين‌ باتكخواني‌دكتر حميدرضا طاهرزاده  با مديريت محمد سيدي كاشاني ، وين و پاريس 1366
· نامي برپرچم‌ ايران‌(قطعة سرودي‌براي‌نمايشنامه‌«چه‌با يد كرد؟»آهنگ‌وتنظيم‌ ازمحمد شمس اجرا‌ توسط‌گروه‌كُردرتأترپاريس،‌ با‌ مديريت‌محمد‌ سيدي‌كاشاني1366
· تفنگ(سرود)آهنگ‌ازسعيداطلس، تنظيم‌ ازمحمدشمس‌،باتك خواني‌محمدتقدسي‌اجرا توسط اركستر سمفونيك‌پاريس‌با مديريت محمدسيدي‌كاشاني 1366
· نوروزي(ترانه)آهنگ وتنظيم از محمد شمس با تك خواني دكتر حميدرضا طاهرزاده پاريس ، با مديريت محمدسيدي‌كاشاني 1366
· ارتش دلاوران(ترانه)آهنگ و تنظيم‌و تك خواني ازدكتر حميدرضا طاهرزاده  1367 ، استوديو صداي مجاهد قرارگاه ارتش آزاديخش ملي ايران
· زمـــزمــه‌ بـــهاري(تــرانه)آهنگ‌وتنظيم وتك‌خــواني‌ازدكترحـميدرضــا طــاهــرزاده1367 استوديو صــداي مــجاهد قــرارگاه ارتش آزاريبخش ملي ايران
  سال نوآمد زره (ترانه)آهنگ وتنظيم وتك خواني ازدكتر حميدرضا طاهرزاده  1367  استوديو صداي مجاهد قرارگاه ارتش آزاديبخش ملي ايران
· ارتش توده ها(سرود)آهنگ‌وتنظيم ازمحمد شمس بااجراي گروه كُروين با‌مديريت‌ محمد سيدي كاشاني . اتريش1367
· خشم خرداد(ترانه)آهنگ‌و تنظيم وتك‌خواني از دكتر حميدرضا طاهرزاده .
    پاريس 1367
· اي وطن ‌آزاد مي خواهم ترا (ترانه)آهنگ وتنظيم ازمحمد شمس با تك‌خواني سعادت صادقي آلمان  1367
· ارتش آزادي مياد(ترانه)آهنگ محمد شمس و همايون تجلي  با تك خواني خانم مريم‌صنوبري‌، اجرا دراستوديو صداي مجاهد  قرارگاه ارتش‌آزاديبخش‌ملي‌ايران  1367
· بچه ها بهار(ترانه)آهنگ‌ وتنظيم‌ ازهمايون‌تجلي‌،باتك‌خواني‌خانم مريم‌ صنوبري‌ ، اجرا در استوديوصداي‌ مجاهد قرارگاه‌ ارتش آزاديبخش‌ملي‌ايران  1367
· آتش‌جاويدان(ترانه ـ سرود)آهنگ وتنظيم‌وتك‌خواني ازدكتر حميدرضاطاهرزاده، اجرادر استوديو صداي مجاهد قرارگاه‌ارتش آزاديبخش‌ملي‌ايران1368
· آمد بهار(ترانه)آهنگ‌وتنظيم‌ دكترحميدرضاطاهرزاده باتك‌خواني سعادت صادقي، آلمان  1369
· آمد بهار جانها(ترانه)آهنگ‌و‌تنظيم‌وتك خواني‌ازدكترحميدرضا طاهرزاده، پاريس  1369
· اي‌هموطنان‌(ترانه) براي زلزله زدگان شمال ،آهنگ وتنظيم وتك‌خواني ازدكترحميدرضا طاهرزاده، اجرادراستوديوصداي‌مجاهد قرارگاه ارتش‌آزاديبخش ملي ايران  1369
· پاي مــردي‌به‌ره‌ نه(ترانه) بــراي زلــزله زدگان شمال ،آهنگ و تنظيم و‌تك خواني‌دكترحميد رضا طاهرزاده ،اجرادراستوديو صداي مجاهد‌‌ قرارگاه ارتش‌آزاديبخش ملي ايران  1369
· شعله‌جاويدان(ترانه ـ‌ سرود)آهنگ‌ و تنظيم‌ازمحمد شمس‌با تك‌خواني‌محمد
تقدسي ،پاريس1369
· خنده نشست‌روي لبا(ترانه)آهنگ‌و تنظيم ازهمايون‌تجلي‌ باتك خواني‌خانم مريم صنوبري،اجرا در استوديو صداي‌مجاهد قرارگاه ارتش آزاديبخش‌ملي ايران  1369
· آمثل‌آزادي(ترانه)آهنگ‌و تنظيم از همايون تجلي با تك خواني خانم مريم صنوبري‌اجرا در استوديو صداي مجاهد قرارگاه ارتش آزاديبخش ملي ايران 1370
· گل افشان(ترانه)آهنگ و‌ تنظيم از همايون تجلي با تك خواني خانم مريم صنوبري ،اجرا در استوديو صداي مجاهد قرارگاه ارتش آزاديبخش‌ملي ايران1370
· بشكف اي صبح روشن(ترانه‌ـ سرود)، سرودي براي زنان ،آهنگ‌و تنظيم‌ازهمايون تجلي با اجراي گروه‌كُر،اجرادراستوديوصداي مجاهد قرارگاه ارتش آزاديبخش‌ملي ايران1370
· صبح رهاي‌(سرود) ،آهنگ‌و تنظيم ازمحمد شمس‌، اجرا توسط اركسترسمفونيك وين، با تك خواني  محمد تقدسي وهمكاري گروه كر، با مديريت محمد سيدي كاشاني ، وين 1370
· هجراني(ترانه)آهنگ‌وتنظيم ازدكترحميدرضاطاهرزاده بااجراي خانم مرضيه ،پاريس  1373
· صبح روشناييها(ترانه)آهنگ ازدكترحميدرضاطاهرزاده‌،تنظيم  محمد شمس ، با اجراي خانم مرضيه‌ در كنسرت قرارگاه ارتش آزاديبخش‌ملي ايران1373 ، اجرا در استوديو پاريس1374
· بارون مي باره‌(ترانه)آهنگ و تنظيم از محمد شمس بااجراي خانم مرضيه ،لندن 1374
· سرودارتش آزادي(آخرين نبرد)آهنگ‌و‌تنظيم از محمد شمس ، با اجراي‌خانم مرضيه‌پاريس1374
· شمع‌(ترانه)آهنگ وتنظيم ازدكترحميدرضاطاهرزاده‌ .بااجراي خانم مرضيه‌،پاريس  1374
· كاوه ميهن «سرود زن» ( سرود)آهنگ و تنظيم ازمحمد شمس با اجراي‌خانم مرضيه ، لندن1374
· باغ‌گل‌(ترانه) آهنگ‌وتنظيم ازدكترحميدرضاطاهرزاده ،با اجراي خانم مرضيه ، پاريس1377
· عاشقانه‌ميهني(ترانه) آهنگ وتنظيم  ازمحمد شمس ،بااجراي خانم مرضيه 
 استوديو صداي مجاهد قرارگاه ارتش آزاديبخش ملي ايران  1378
· عاشقان عيدتان مبارك باد ( ترانه)با آهنگ واجراي دكترحميد رضا طاهرزاده 1379
· كبوتر(ترانه)آهنگ واجرا ازمنوچهر سخائي   1379
 
· سرود ملت ( سرود) براساس يكي از آهنگهاي استاد علي تجويدي ،   تنظيم محمد شمس ، اجرا توسط گروه كر ارتش ازاديبخش ملي ايران به سر پرستي كاميار ايزد پناه 1380
· ترانه ماندانا.آهنگ و اجرا توسط دکتر حمید رضا طاهر زاده 1386

نوشته هاي آماده انتشار

    شعر

· پرسه‌درباروت‌و خاكستر(مجموعه شعر)
· ترانه‌هاي شاد‌ بربرهاي‌مهربان‌آينده(مجموعه‌شعر)
· شعرهاي‌بهاري)انتخابي از شعرهاي بهاري(
· سفرنامه ( ديوان شعرهاي كهن ، مجموعه غزلها ، قطعه‌ها ،قصيده ها،رباعي          ها ، ترانه ها و سرودهاي اجرا نشده و

قصه كوتاه

· مترسك(مجموعه هشت قصه‌كوتاه)
· ضيافت‌شبانه‌(مجموعه شش‌قصه‌كوتاه)                                                                                                                                        
     
 رُمان

· خوابگرد(جلد اول و دوم)     

تحقيق و نوشته هاي پراكنده

· درقلمرو شعر(بررسي و تحقيق)جلداول ودوم 
· ببرمهربان وپرنده‌آبي‌(كندوكاوفلسفي)
· درباره شاهنامه‌فردوسي(تحقيق)
· كندوكاوي‌درمنطق الطيرعطار
· مبارزه فرهنگي‌ولي‌كدام مبارزه فرهنگي ؟
· تحقيقى در باره تاريخ ایران پس از اسلام